برای دیدن محتوای سایت روی دکمه دسته بندی کلیک بفرمایید
اما اغلب ما با شنیدن لفظ مسئله تصویر مثبتی در ذهنمان تداعی نمیشود بلکه برعکس به قول معروف "مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد" و ما حتی با شنیدن لفظ مسئله به دلیل فشارهای روانی که سابقا بر اثر خاطرات تلخمان از حل مسئله متحمل شدیم،فورا حالت تدافعی میگیریم. شاید با گفتن لفظ مسئله به یاد دوران کودکیتان افتاده باشید آن وقت ها که شما بودید و معلم عصبانی و مسئله ای سخت از درس ریاضی که شاید تا همین حالا هم نتوانید آن را حل کنید! روش های ابداعی شما هم به همین منوال غیر موثر بودند.مثلا انتخاب کردید بجای تلاش درست برای برقراری ارتباط موثر منزوی شوید و این قصه دردناک به همین جا هم ختم نشد و تا مدت ها فقط و فقط بخاطر اینکه نمیخواستید مسئله سرراهتان سبز شود به بسیاری از خواسته ها تن دادید و از بسیاری خواسته ها چشم پوشیدید. به نقل جی کی رولینگ : زندگی بدون شکست خوردن در چیزی غیر ممکن است ، مگر اینکه شما زندگی بسیار محتاطانه ای داشته اید که انگار شما اصلا زندگی نکردید ، در این صورت شما به طور پیش فرض شکست خورده اید. اما با ادامه سیر زخم هایی که نیش های مار مسئله یا بهتر بگوییم نا آگاهی از حل مسئله به جانمان زده همراه باشید. همان طوری که پیش تر گفته شد ناکامی های پی در پی و فشار های روانی از حل مسئله موجب بسیاری از ترس های ما و حالت تدافعی گرفتن در مقابل هر گونه تغییری در ما شد و در واقع عدم توانایی برای حل مسئله به روش صحیح دلیل بسیاری رفتار های امروز ما می باشد. مثلا برای اینکه نمیدانیم چطور به دوستمان بگوییم که چقدرازاودلخور هستیم مثل نینجا ها درخیابان این طرف و آنطرف پنهان میشویم. درساعت های آفلاین و آنلاین شدمان دقت لازم را به خرج میدهیم هزاران ماسک قلابی بر چهره میزنیم و از هرگونه ارتباط صمیمی خودمان را به واسطه دروغ ها و تهمت ها و گذشته تکمیل نشده اجتناب میورزیم.مسئله چیست و چرا تصور مثبتی از آن نداریم؟
به ساده ترین و ابتدایی تعریف مسئله شرح پدیده ایست که باید به آن پرداخته شود.اما اگر بخواهیم کمی عمیق تر به مسئله توجه کنیم مسئله شکاف فعلی ما با توجه به امکانات و توانمدی های محدودمان تا وضعیت مطالبه شده (یامطلوب) ماست.
مسئله ها در طول زمان با ما چه کردند؟
اما واقعیت این است که مسئله و حل آن مشکلی بود که خیلی پیش تراز این ها داشتیم.دوباره تعریف مسئله را بخوانید و فکر کنید.
همان زمانی که تنها بودید(وضعیت فعلی آن زمان) میخواستید دربازی بچه ها باشید (وضعیت مطلوب آن زمان) اما راهتان ندادند و شما نمیدانستید این شکاف را چطور حل کنید.گاهی پیش بزرگتر ها میرفتید بسته به دانش بزرگتر ها مشاوره هایی متفییر به شما میدادند که گاهی موثر بود و گاهی نه.
به عنوان مثال روزهایی را تجسم کنید که با خویشاوندانتان به مشکلی داشتیداما هرگز بروز ندادید و مدت ها زخم های کوچک و بزرگ را به جان خریدید همه اش بخاطر اینکه نمیدانستید چطور باید
مسئله ام راحل کنم.
شاید درنگاه اول به نظر برسد شما با تحمل درد ها ضرری متحمل نشدید اما قلبتان و مغزتان هردو پر از درد های ناگفته است که حتی گفتنشان برخی از آن ها در این مقطع هم خنده دار به نظر میرسد.
مسائل مالی ، مسائل عاطفی و بار عاطفی گذشته و حال حاضر و خلاثه همه مسائل حل نشده گذشته که مثل رخت چرک ها پرتشان کردید توی اتاق و در اتاق را بسته اید (به خیال اینکه دیگر دیده نمی شوند) اما هنوز وجود دارند!
این است سیر تکوینی بزرگترین ترین مسئله های حال حاضر شما به طور کاملا خلاصه و فشرده. اهمیت حل مسئله
ما در جهت دورشدن از مسئله هر کاری می کنیم.این ناتوانی حتی درریزترین امورکاری یا خانوادگی به خوبی قابل مشاهده است.خرید هایمان،پست هایی که میگذاریم و... همه و همه تحت تسلط این نیروی نامرئی تاثیرمیپذیرند.
گاهی کارهایی میکنیم و عقیده هایی چنان متناقض با احساس واقعیمان گفته ایم که خودمان هم تعجب کرده ایم! بالاخره این ما هستیم قربانی ای که عادت دارد همه تقصیر ها را گردن دیگران بیندازد و به تعبیر من یک طلبکار ابدی که نثل دلویست که تهش سوراخ است و هر چقدر محبت دیگران نثارش کنند درک نمیکند چون در دنیای ترس ها و خاطرات بد اسیر شده و نمیتواند عشق حقیقی را ببیند.
منظور من از گفتن تمامی این حقایق تلخ یادآوری آن ها نیست بلکه شفاف سازی جهت پذیرش آن هاست.
تا زمانی که موقعیت واقعی را به خوبی درک نکرده باشیم هرگز دست به اقدامی موثر جهت تغییر نخواهیم زد.
خبر عالی این است که اگر پیشینیان نتوانستند روش حل مسائل را به ما بیاموزند و خود همواره در نقش قربانی حاضر میشدند و دومینوی بعدی در آن نقشه بودند دلیلی ندارد که شما هم راه آن ها را ادامه دهید!
این یک اصل جامعه شناسی است که جهان های اجتماعی که از گذشتگان به ما ارث رسیده را میتوانیم ادامه دهیم یا اینکه متحول کنیم و این اصل درباره همین بحث روانشناسی هم کاربرد دارد و همه این ها ثابت میکند که شما قادر به حل مسائل خود (بوسیله آموزش،تحقیق ومطالعه ازمنابع درست) هستید.
نکته جالب در آموختن حل مسئله
همین که شما درک کردید که در حل مسائل مشکل دارید ، مسئله ای برای شما مطرح شد که با پیش رفتن در حل آن در واقع کنافی را خواهید گشود که در پی گشایش آن راه برای حل سایر مسائل نیز هموار خواهد شد.جالب است بدانید اولین گام و شرط حل مسئله (یعنی درک مسئله) تا حدود زیادی در این مقاله برای شما شکل گرفته است و اگر بتوانید مسئله خود را روی کاغذ بیان کنید درست انگار که در یک کارگاه آموزش حل مسئله شرکت کرده باشید میتواند برایتان مفید باشد.
در مقاله های دیگر در رابطه با حل مسئله روش های مختلف حل مسئله و معایب و محاسن هر روش را خواهم گفت.
امیدوارم که این مقاله برای شما عزیزان مفید بوده باشد.